سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شتابزدگی را واگذار و در حجّت بیندیش و خود را از پریشان گویی نگاه دار، تا از لغزش ایمن بمانی . [امام علی علیه السلام]
 
دوشنبه 90 دی 26 , ساعت 1:46 عصر

شنبه آخرین روز مدرسمون بود ! منم ورداشتم یه دوربینو تو یه کارتون جاسازی کردم طوری که کسی کوچکترین شکیم بهش نکنه ! بعد ورداشتم یه گوشه کلاس کار گذاشتمش ! هیشکی نمی دونست که آخرین زنگ کلاس پیش دانشگاهی تجربی از اول تا آخرش داره ضبط می شه !! کلید ریکورد و زدمو رفتم نشستم ! جامم عوض کردم اومدم وسط کلاس نشستم تا تو فیلم خوب بیوفتم ! معلمه دید خوشتیپ کردمو جامم عوض کردم بعد هم سر کلاس همش حواسم پیشه دوربین بود بهم شک کرده بود و همش از من سئوال می پرسید ! خلاصه چون روز بعد انتخاباتم بود معلمه کلی حرف سیاسی زد ! کلا آدمه خیلی شوخ طبعیم بود ! معلمه زبانمون ، آقای نیکنامی ، کلا بعد معلم شیمی مون بهترین معلم امسالمون بود ! الته تو شوخ طبعی و خندوندن بچه ها همه می دونن که تکه ! زنگ که خورد گفتیم خوب آقا از اول جلوی دوربین مخفی بودینو همه حرفاتون ضبط می شده ! بزودی حالتونو می گیریم تا شما باشید که سر کلاس تیکه بندازید !! بعد هم یه خنده تلخی کرد و رفتیم باهاش یه چندتاییم عکس یادگاری گرفتیم ! زنگ خورد و بچه ها کیفاشونو دسشون گرفتنو برای همیشه مدرسه رو بدرود گفتن



لیست کل یادداشت های این وبلاگ